نوشته شده توسط : samira

 

اگه دلت خواست ، خورشیدم باش

اگه دلت خواست ، مهتابم شو

شبا که خوابی آروم آروم

اگه دلت خواست ، بی تابم شو

اگه دلـــت خواست ، آوازم باش

اگه دلــــت خواست ، آهنگــم کــن

تو که نباشی خیلی تنهام

اگه دلت خواست ، دلتنگم کن

تو کـه نباشی دلـگیرم ، خـاموش و تـنـهـام

تو که نباشی می میرم ، از دست دنـیـا

تو که نباشی دلـتنگم ، آه از بـی کـسی تنهایی

تو که نباشی وای از من ، با شب گریه ها

اگه دلت خواست داغم کن با هرم لبهات

اگه دلت خواست خوابم کن با فکر فردا

تو که نباشی تاریکم تنهای تنها ، بی رویا

تو که نـبـاشی می سوزم با یـادت ایـنـجا


 

دانلود آهنگ با کیفیت MP3 128 :

  ایمان نبی زاده دانلود آهنگ تو که نباشی

دانلود آهنگ با کیفیت OGG 64 :

ایمان نبی زاده دانلود آهنگ تو که نباشی

 



:: بازدید از این مطلب : 10124
|
امتیاز مطلب : 63
|
تعداد امتیازدهندگان : 20
|
مجموع امتیاز : 20
تاریخ انتشار : 22 اسفند 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط : samira

 

 


گشاده دست باش،جاری باش کمک کن:مثل رود


باشفقت و مهربان باش:مثل خورشید


اگرکسی اشتباه کرد آن رابه پوشان:مثل شب


وقتی عصبانی شدی خاموش باش :مثل مرگ


متواضع باش و کبر نداشته باش :مثل خاك


خشش و عفو داشته باش :مثل دریا


اگر می‌خواهی دیگران خوب باشند خودت خوب باش:مثل آینه



:: بازدید از این مطلب : 558
|
امتیاز مطلب : 65
|
تعداد امتیازدهندگان : 21
|
مجموع امتیاز : 21
تاریخ انتشار : 22 اسفند 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط : samira



ديگر در اين‌ دلها ، دلِ دريا شدن‌ کو؟
ديگر در اين‌ سرها ، سربي‌سر شدن‌ نيست‌
اين‌ تيغ باد و اين‌ جنون ‌، اين‌ گوي‌ و ميدان‌
ام‍ا گُلي‌ را غيرت‌ پرپر شدن‌ نيست‌
ساقي‌ ، همان‌ ساقي‌ است‌ ، ميخانه‌ همان‌ است‌
تنها دل‌ ما لايق‌ ساغر شدن‌ نيست
بارانتان‌ را از هواي‌ ما نگيريد
هر چند در ما حس‌ و حال‌ِ تر شدن‌ نيست



:: بازدید از این مطلب : 600
|
امتیاز مطلب : 59
|
تعداد امتیازدهندگان : 20
|
مجموع امتیاز : 20
تاریخ انتشار : 22 اسفند 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط : samira
 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Do you know?

a human body can bear only up to 45 Del (unit) of pain.

But at the time of giving birth, a woman feels up to 57 Del of Pain.

This is similar to 20 bones getting fractured at a time!!!!

LOVE UR MOM...


آیا می دانید؟

بدن انسان می تونه تا 45 واحد درد رو تحمل كنه.

اما زمان تولد، یك زن تا 57 واحد درد رو احساس می كنه

این معادل شكسته شدن همزمان 20 استخوانه!

مادرتون رو دوست داشته باشید...

THE MOST BEAUTIFUL PERSON ON THIS EARTH…

OUR BEST CRITIC …

YET OUR STRONGEST SUPPORTER…

"MOTHER"

زیباترین فرد روی زمین..

بهترین منتقد ما...

و قویترین حامی ما...

"مادر"



:: بازدید از این مطلب : 629
|
امتیاز مطلب : 105
|
تعداد امتیازدهندگان : 35
|
مجموع امتیاز : 35
تاریخ انتشار : 20 اسفند 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط : samira

ا آدم های شکاک چه کنیم؟؟؟

هترین طرز برخورد با آدم های شکاک....

وقتی با یک آدم شکاک که در واقع مبتلا به وسواس فکری است در ارتباط هستید باید بدانید چون شک و سوءظن یک زمینه وسواس فکری دارد، گاهی تا جایی پیش می‌رود که فرد شکاک حس می‌کند همه آدم‌ها در کمین آن هستند که به او خیانت کنند و به او آسیب برسانند. مبتلایان به وسواس فکری از نزدیکان خود می‌خواهند که برای اعتماد‌سازی آنها باید شفاف و روشن عمل کنند. البته در کوتاه مدت امکان دارد با شفاف‌سازی همه ابعاد یک مساله بتوانید فرد شکاک را متقاعد کرده و آرامش را به زندگی و رابطه‌تان برگردانید اما باز هم آن فرد شکاک با وجود اینکه همه اجزای کارهایتان را زیر نظر دارد و می‌داند باز هم می‌پرسد پس چه‌طور چنین و چنان بود؟! ...

این پرسش‌های او در طولانی‌مدت برای شما فرسایشی است و از نظر روحی روانی شما را می‌آزارد چون او با اینکه بسیار شفاف عمل می‌کنید باز هم ایراد می‌گیرد و بهانه‌ای دارد. شما مدام برای انجام هر کاری و قبل از گفتن هر کلامی انرژی صرف می‌کنید تا مبادا ایجاد سوءظن کنید اما می‌بینید که باز هم مورد سوال او و سوءظن‌اش واقع می‌شوید و این مساله باعث می‌شود در طولانی‌مدت به عنوان یکی از نزدیکان این فرد شکاک که در ارتباط مداوم با او هستید به شدت آسیب‌های روحی روانی ببینید. با اینکه از این همه تلاش برای اثبات خودتان و روشن کردن ذهن او خسته می‌شوید ولی حاصل این همه خستگی چیزی جز اتهامات رنگ و وارنگ و فرسایش اعصاب نیست.

در نتیجه اگر شما می‌خواهید برای طولانی‌مدت در کنار چنین فرد شکاکی زندگی کنید نباید نگرانی‌های او را آن‌طور که تمایل دارد پاسخ دهید چون شاید که در کوتاه‌مدت بتوانید شک او را رفع کنید اما همین‌ رفتار مطابق میل او نیز ایجاد کننده و زمینه‌ساز شک‌های دیگر برایش خواهد شد. راه‌حل این است که به او بگویید: «من هیچ تلاش خاصی نمی‌کنم که به تو ثابت کنم موردی وجود دارد یا نه، هر جور دل‌ات خواست برداشت کن. تو باید این مشکل خودت را حل کنی»
 

در حقیقت با تکنیک غرق‌سازی در همه چیزهایی که او را نگران می‌کند، وادارش می‌کنیم راجع به شک‌های خود خنثی شود و یا به درمانگر و متخصص مراجعه کند و از او کمک بگیرد. اگر تلاش کنید مدام بنا به دلخواه او عمل کنید، فقط در کوتاه‌مدت جواب می‌گیرید و پس از مدت زمانی نه تنها خودتان را نابود می‌کنید بلکه زمینه‌های شک جدید را در او ایجاد می‌کنید زیرا فرد شکاک مدام مورد هجوم افکار منفی است و از هر رفتاری استفاده می‌کند. سعی کنید با رفتارتان کاری کنید که به شدت احساس نیاز به یک درمانگر را پیدا کند و این وسواس فکری را درمان کند. اغلب در میان زوجین بحث شک همواره حول و حوش خیانت دور می‌زند. یک بیمار مبتلا به سوءظن ممکن است به همسرش بگوید: «چرا رفتی کنار برادرت؟ دست عمویت را طور خاصی فشردی و...» شاید حتی از اینکه شما در محیط کارتان، مثلا بانک در کنار چند همکار آقا می‌نشینید و یا مشتری‌ها از شما تشکر می‌کنند آشفته شود.


البته گاهی حق با اوست
البته خوب است این توضیح را اضافه کنم، برخی از حساسیت‌ها و زمینه‌های شک‌برانگیز نباید توسط همسران ایجاد شود. به عنوان نمونه اگر همکار آقای شما هر شب با شما تماس می‌گیرد یا اس‌ام‌اس می‌دهد و همسرتان در این خصوص مشکوک می‌شود، باید به او حق بدهید. هیچ دلیلی ندارد مسایل کاری شما بر زندگی زناشویی‌تان و ساعات غیرکار، که مختص خانواده‌تان است سایه بیندازد. حواس‌تان به محدوده روابط کاری و خط‌قرمز‌ها باشد تا مبادا از روی ندانم‌کاری هم برای همسرتان و هم همکارتان سوءتفاهم ایجاد کنید. در این زمینه می‌توانید مشاوره بگیرید و در صورت نیاز از درمانگر برای درمان و وسواس فکری او کمک بخواهید.

 

 

 



:: بازدید از این مطلب : 694
|
امتیاز مطلب : 57
|
تعداد امتیازدهندگان : 19
|
مجموع امتیاز : 19
تاریخ انتشار : 20 اسفند 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط : samira

 ارزیابی و تفسیرهای اشتباه زن و مرد از احساس و عملکرد یکدیگر

 



زنان و مردان با تصورات و بینش خود بدون توجه به نیازهای واقعی یکدیگر نیازها و انتظارات همدیگر را برطرف می‌کنند.

امروزه چرا عدم تفاهم زن و مرد در بسیاری از خانواده‌ها بیش‌تر شده و روزبه‌روز زوج‌ها از هم دورتر می‌شوند و با وجود تلاش فراوان برای جلب حمایت یکدیگر، نه‌تنها رابطه‌شان بهتر نمی‌شود، بلکه در کمال ناباوری، از هم دورتر می‌شوند... و نمی‌دانند چرا!

بیش‌تر زنان و مردان متوجه نیستند که هر یک، دارای ارزش‌ها، دیدگاه‌ها، اولویت‌ها، اندیشه‌های خاص خود بوده که با دیگری بسیار متفاوت است و هر کدام با توجه به ویژگی‌های خاص خود، احساس و عملکردهای خویش را به‌‌صورت طبیعی نشان‌می‌دهد و آگاهانه قصد مخالفت و لج‌بازی با همسر خود را ندارد.

بایستی توضیح داد که متفاوت بودن، هرگز به‌معنی بهتر یا بدتر بودن یا درست و غلط بودن نیست ولی به رشد و تعالی می‌انجامد و معمولاً سبب جذب زن و مرد به یکدیگر می‌شود. با وجودی که زنان و مردان با هم متفاوت هستند ولی مکمل یکدیگرند و هریک، می‌توانند به کاهش کمبودهای دیگری کمک کنند. باید توجه داشت که همدیگر را فهمیدن و احساس کردن، هرگز به‌معنای یکی شدن نیست.



:: بازدید از این مطلب : 604
|
امتیاز مطلب : 48
|
تعداد امتیازدهندگان : 19
|
مجموع امتیاز : 19
تاریخ انتشار : 20 اسفند 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط : samira

1-عشق را به کساني بدهيد که لايق ان هستند نه تشنه ان زيرا تشنه روزي سيراب خواهد شد


2-مرا از کودکي احساس دادند/مرا عادت به بوي ياس دادند/کليد دردهايم را از اول به دست حضرت عباس دادند


3-در قلبت رو واسه کسي باز نکن / اوني که دوست داره کليد داره


4-محبت مثل سکه ميمونه که اگه بيفته تو قلک قلب نميشه درش بياري /اگرم بخواي درش بياري بايد اونو بشکوني


5-شمع ميسوزد و پروانه به دورش / من که پروانه ندارم چه کنم



:: بازدید از این مطلب : 635
|
امتیاز مطلب : 58
|
تعداد امتیازدهندگان : 19
|
مجموع امتیاز : 19
تاریخ انتشار : 19 اسفند 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط : samira

شاید بگید آدم برای گذشته هاش دلتنگی میکنه نه برای روزی که هنوز نیومده . من کاملا موافقم اما منظور من فردایی نیست که نیومده  ,  من فردا و فرداهایی رو میگم که گذشته ... وتمام شده...
 روز هایی که کلی برنامه ریزی براشون انجام داده بودیم . و انتظار رسیدنشونو میکشیدیم.
و میخواستیم کارهای مفید کنیم  ...اخلاقمونو تغییر بدیم ... بهتر باشیم ...به جایی که میخواستیم برسیم  و خلاصه چیزی که میخواستیم بشیم... اینا همون حرفایی بود که برای روز نیومده (فردا) میزدیم .
اما وقتی که فردا میومد دوباره همه چیز مثل دیروز میشد و انگار که هیج تصمیمی نداشتیم  برای خودمون... و همین طور روزها و فرداهای دیگه...
و اینطور بود که بزرگ شدیم .
بعضی هامون تو گذشته موندیم و حسرت کارهای نکرده و راههای نرفته ای رو خوردیم که باید انجام میدادیم و میرفتیم ... و به جاش بیراهه رو انتخاب کردیم .
بعضی دیگه هم بعد از کیش و مات شدن ;  دوباره بازی درست تری رو با دقت و پیش بینی کردن شروع کردیم تا اشتباههای گذشته رو جبران کنیم ...
...و بعضی دیگه هم (به خیال خودمون) فکر کردیم دیگه هیچی فایده نداره...حتی جبران! اما یادمون رفت که " انسانی برنده ست که تو بازی زندگی بعد از شکستش دوباره بلند شه و شروع کنه! شروع..."
 
...و اینطور می شه که آدم برای گذشته(فردای تموم شدش) دلتنگی میکنه که ای کاش اون فرداها رو به خوبی تموم میکرد و زود تر به خواسته های خوب زندگیش میرسید و "دوباره  میگه هنوز هم دیر نیست! فردا های زیادی هست که هنوز نیومده ! "
 
...و به  خودمون میگیم : امروز فرداییست که دیروز منتظر آن بودی پس از دستش نده تا همانند قبل افسوس بخوری و آن را  بر باد رفته ببینی...هنوز فردایی هست که از دستت نرفته!
 
پس این حرفو رسمی تر و عادلانه تر برای خودمون و تو گوش دیگران زمزمه می کنیم :
 
 "راه فردا که در پیش داریم راه نرفته ی ماست آن را درست بپیماییم "

 

برگرفته از ...راه نرفته..... 



:: بازدید از این مطلب : 672
|
امتیاز مطلب : 55
|
تعداد امتیازدهندگان : 18
|
مجموع امتیاز : 18
تاریخ انتشار : 19 اسفند 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط : samira

 




:: بازدید از این مطلب : 657
|
امتیاز مطلب : 47
|
تعداد امتیازدهندگان : 16
|
مجموع امتیاز : 16
تاریخ انتشار : 19 اسفند 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط : samira

وران قبل از دانشگاه = حسرت
قبول شدن در دانشگاه = صعود
کنکور = گذرگاه کاماندارا
دوران دانشجویی = سالهای دور از خانه
خوابگاه دانشجویی = آپارتمان شماره 13
بی نصیبان از خوابگاه = اجاره نشین ها
امتحان ریاضی = کشتار بیوجرسی
امتحان میان ترم = زنگ خطر
امتحان پایان ترم = آوار
لیست نمرات دانشجویی = دیدنیها
نمره امتحان = پرنده کوچک خوشبختی
مسئولین دانشگاه = گرگها
اساتید = این گروه خشن
آشپزخانه = خانه عنکبوت
رستوران دانشگاه = پایگاه جهنمی
پاسخ مسئولین = شاید وقتی دیگر
دانشجوی ا خراجی = مردی که به زانو در امد
دانشجوی فارغ التحصیل = دیوانه از قفس پرید
دانشجوی سال اولی = هالوی خوش شانس
واحد گرفتن = جدال بر سر هیچ
مدرک گرفتن = پرواز بر فراز آشیانه فاخته
پاس کردن واحدها = آرزوهای بزرگ
مرگ استادها = جلادها هم می میرند
محوطه چمن دانشگاه = حریم مهرورزی
استاد راهنما = مرد نامرئی
کمک هزینه = بر باد رفته
درخواست دانشجویان = بگذار زندگی کنم
دانشجوی دانشگاه صنعتی = بینوایان
اتاق رئیس دانشگاه = کلبه وحشت
شب امتحان = امشب اشکی میریزم
تقلب در امتحان = راز بقا
یادگیری = قله قاف
دانشجوی معترض = پسر شجاع
تربیت بدنی1 = راکی1
تربیت بدنی2 = راکی2
خاطرات اساتید = اعترافات یک خلافکار
انصراف = فرار از کولاک
تصحیح ورقه امتحان = انتقام
نمره گرفتن از استاد = دوئل مرگ
شاگرد اول = مرد 6 میلیون دلاری
آرزوی دانشجویان = زلزله بزرگ
هیئت علمی = سامورایی ها
رئیس دانشگاه = دیکتاتور بزرگ
رفتن به خوابگاه دختران = عبور از میدان مین
رئیس آموزش = هزاردستان
معاون آموزش = دزد دریایی
برخورد مسئولین = کمیسر متهم می کند
از دانشگاه تا خوابگاه = از کرخه تا راین

 

 



:: بازدید از این مطلب : 716
|
امتیاز مطلب : 62
|
تعداد امتیازدهندگان : 20
|
مجموع امتیاز : 20
تاریخ انتشار : 18 اسفند 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط : samira

واسه رسيدن به تو ديگه چكار كنم
آخه چقدر خودمو جلوي تو خار كنم
آخه چندبار ديگه ميخواي دلموبشكني
توي خوابم نميبينم كه تو مال مني
طفلي دلم چقدر نشست پاي تو گريه كرد
آخر چي شد نصيبش تنها يك نگاه سرد
نذار تنها بمونم هميشه با گريهام
تورو خدا بيا كار تو بكن برام

دل ديونه ي منو كسي نميتونه ببينه كه شده دربه درو
دل ديونه ي منو كسي نميتونه ببينه كه زده سيم آخرو

بخدا اشكي نمونده دلم انگاري غروبه همه زندگيم خزونه

دل ديونه ي منو كسي نميتونه ببينه كه شده دربه درو
دل ديونه ي منو كسي نميتونه ببينه كه زده سيم آخرو

از تو گذشتم چون نميتونم ببينم اشك تو رو
از تو گذشتم چون نميتونم بمونم پيش تو
از تو گذشتم چون نمی خواستم باشم مدیونه تو
از تو گذشتم چون نمی تونم بمونم پای تو


 

 

 



:: بازدید از این مطلب : 765
|
امتیاز مطلب : 61
|
تعداد امتیازدهندگان : 19
|
مجموع امتیاز : 19
تاریخ انتشار : 18 اسفند 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط : samira

اعتراف

من زندگی را دوست دارم ولی


 

از زندگی دوباره می ترسم


 

دین را دوست دارم


 

ولی از کشیش ها می ترسم


 

قانون را دوست دارم


 

ولی از پاسبان ها می ترسم


 

عشق را دوست دارم


 

ولی از زن ها می ترسم


 

کودکان را دوست دارم


 

ولی از آینه می ترسم


 

سلام را دوست دارم


 

ولی از زبانم می ترسم


 

من می ترسم


 

پس هستم

 


اینچنین می گذرد روز و روزگار من


 

من روز را دوست دارم


 

ولی از روزگار می ترسم



:: بازدید از این مطلب : 658
|
امتیاز مطلب : 59
|
تعداد امتیازدهندگان : 21
|
مجموع امتیاز : 21
تاریخ انتشار : 17 اسفند 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط : samira

۱۷=۲*۲

 

خدایا به سبب همه گناهانم از درگاهت طلب بخشش

و مغفرت دارم.

خدایا بحق آنچه بوده ام نه آنچه شده ام مراببخش.

خدایا به موی سفیدم نظرکن و بعد به بخت سیاهم

نظر کن و مرا ببخش

:: بازدید از این مطلب : 767
|
امتیاز مطلب : 63
|
تعداد امتیازدهندگان : 20
|
مجموع امتیاز : 20
تاریخ انتشار : 17 اسفند 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط : samira


Once a Girl when having a conversation with her lover, asked
یك بار دختری حین صحبت با پسری كه عاشقش بود، ازش پرسید

Why do you like me..? Why do you love me?
چرا دوستم داری؟ واسه چی عاشقمی؟

I can't tell the reason... but I really like you
دلیلشو نمیدونم ...اما واقعا"‌دوست دارم

You can't even tell me the reason... how can you say you like me?
تو هیچ دلیلی رو نمي توني عنوان كني... پس چطور دوستم داری؟

How can you say you love me?
چطور میتونی بگی عاشقمی؟

I really don't know the reason, but I can prove that I love U
من جدا"دلیلشو نمیدونم، اما میتونم بهت ثابت كنم

Proof ? No! I want you to tell me the reason
ثابت كنی؟ نه! من میخوام دلیلتو بگی

گروه اينترنتي پرشين استار | www.Persian-Star.org

Ok..ok!!! Erm... because you are beautiful,
باشه.. باشه!!! میگم... چون تو خوشگلی،

because your voice is sweet,
صدات گرم و خواستنیه،

because you are caring,
همیشه بهم اهمیت میدی،

because you are loving,
دوست داشتنی هستی،

because you are thoughtful,
با ملاحظه هستی،

because of your smile,
بخاطر لبخندت،

The Girl felt very satisfied with the lover's answer
دختر از جوابهای اون خیلی راضی و قانع شد

Unfortunately, a few days later, the Lady met with an accident and went in coma
متاسفانه، چند روز بعد، اون دختر تصادف وحشتناكی كرد و به حالت كما رفت

The Guy then placed a letter by her side
پسر نامه ای رو كنارش گذاشت با این مضمون

گروه اينترنتي پرشين استار | www.Persian-Star.org

Darling, Because of your sweet voice that I love you, Now can you talk?
عزیزم، گفتم بخاطر صدای گرمت عاشقتم اما حالا كه نمیتونی حرف بزنی، میتونی؟

 No! Therefore I
cannot love you
 نه ! پس دیگه نمیتونم عاشقت بمونم

Because of your care and concern that I like you Now that you cannot show them,
therefore I cannot love you
گفتم بخاطر اهمیت دادن ها و مراقبت كردن هات دوست دارم اما حالا كه نمیتونی برام اونجوری باشی، پس منم نمیتونم دوست داشته باشم

Because of your smile, because of your movements that I love you
گفتم واسه لبخندات، برای حركاتت عاشقتم

Now can you smile? Now can you move? No , therefore I cannot love you
اما حالا نه میتونی بخندی نه حركت كنی پس منم نمیتونم عاشقت باشم

گروه اينترنتي پرشين استار | www.Persian-Star.org

If love needs a reason, like now, There is no reason for me to love you anymore
اگه عشق همیشه یه دلیل میخواد مثل همین الان، پس دیگه برای من دلیلی واسه عاشق تو بودن وجود نداره

Does love need a reason?
عشق دلیل میخواد؟

NO! Therefore!!
نه!معلومه كه نه!!

I Still LOVE YOU...
پس من هنوز هم عاشقتم

گروه اينترنتي پرشين استار | www.Persian-Star.org

True love never dies for it is lust that fades away
عشق واقعی هیچوقت نمی میره

Love bonds for a lifetime but lust just pushes away
 این هوس است كه كمتر و كمتر میشه و از بین میره

Immature love says: "I love you because I need you"
"عشق خام و ناقص میگه:"من دوست دارم چون بهت نیاز دارم

Mature love says "I need you because I love you"
"ولی عشق كامل و پخته میگه:"بهت نیاز دارم چون دوست دارم

"Fate Determines Who Comes Into Our Lives, But Heart Determines Who Stays"
"سرنوشت تعيين ميكنه كه چه شخصي تو زندگيت وارد بشه، اما قلب حكم مي كنه كه چه شخصي
در قلبت بمونه"


:: بازدید از این مطلب : 695
|
امتیاز مطلب : 47
|
تعداد امتیازدهندگان : 21
|
مجموع امتیاز : 21
تاریخ انتشار : 17 اسفند 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط : samira
 ديگه از همه بريدم ، حال قلبم زاره زاره‏
 آرزوهام و فروختم ، مسيرم سمت مزاره‏

 جاده غريب اشكام ، چراغ قرمز نداره‏
 دعا كن بميره چشمام ، تا ديگه هرگز نباره‏
 حلقه‏هاى انتظارم ، حالا از همه جدا شد
 به چه سختى عشقو كاشتم ، با يه باد اونم فدا شد
 گل اعتماد و له كرد ، دست هر كسى سپردم‏
 خواب كشتن منو ديد ، دل هر كي و كه بردم‏
 چى بگم وقتى يه رنگى ، واسه هيچكى آشنا نيست‏
 به گوش كسى نخورده ، بى وفايى رسم ما نيست


:: بازدید از این مطلب : 681
|
امتیاز مطلب : 69
|
تعداد امتیازدهندگان : 21
|
مجموع امتیاز : 21
تاریخ انتشار : 17 اسفند 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط : samira

دلم تنگه........
                     دلم گرفته ............
                                      دلم گریه می خواد ..........
      

آری دلم گرفته٬ از این روزگاران بی فروغ ! از این تکرارهای ناپایان !

دلم گرفته از این همه کینه .... این همه دروغ !

از این مردمان نا مهربان و بی وفا دلم گرفته .......

دلم برای کوچه پس کوچه های مهربانی ها تنگ است !

دلم تنگ است برای کودکی ام که پاورچین پاورچین روی سنگفرش های زندگی بی دغدغه قدم می زدم !

برای تنها گل محبتی که در بیابان دلم روئید و پس از این همه بی مهری و دروغ خشکید دلتنگم!

دلم برای دلتنگی های شیرین و انتظارهای کشنده تنگ است...!

نمی دانم کدامین نامهربان ٬ خواب را از دیدگانم دزدید که اینگونه در حسرت و دلتنگ خواب

شیرینم سرگردانم ؟!

دلم گرفته ! دلم تنگ است ! روزگار چشمانم طوفانی است و در انتظار باران های سیل آساست.....


   
آره !
           این روزا دلم بدجوری گرفته ... چشمام منتظر یک بهونه است ...

                                 
   که هی بخواد بباره....



:: بازدید از این مطلب : 792
|
امتیاز مطلب : 63
|
تعداد امتیازدهندگان : 19
|
مجموع امتیاز : 19
تاریخ انتشار : 17 اسفند 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط : samira



 

  کوچکی نیست

                      تمام باور هایت را

        در موضع گیسوان یک جنگل

                            با نعره ای قاطعانه

                              درحوصله ی خزان خلاصه

                                  کنند

 اما من

                  باتمام بی دل بودنم

              هنوزم هم

 



:: بازدید از این مطلب : 732
|
امتیاز مطلب : 83
|
تعداد امتیازدهندگان : 27
|
مجموع امتیاز : 27
تاریخ انتشار : 17 اسفند 1388 | نظرات ()