نوشته شده توسط : samira

 

 


گشاده دست باش،جاری باش کمک کن:مثل رود


باشفقت و مهربان باش:مثل خورشید


اگرکسی اشتباه کرد آن رابه پوشان:مثل شب


وقتی عصبانی شدی خاموش باش :مثل مرگ


متواضع باش و کبر نداشته باش :مثل خاك


خشش و عفو داشته باش :مثل دریا


اگر می‌خواهی دیگران خوب باشند خودت خوب باش:مثل آینه



:: بازدید از این مطلب : 558
|
امتیاز مطلب : 65
|
تعداد امتیازدهندگان : 21
|
مجموع امتیاز : 21
تاریخ انتشار : 22 اسفند 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط : samira



ديگر در اين‌ دلها ، دلِ دريا شدن‌ کو؟
ديگر در اين‌ سرها ، سربي‌سر شدن‌ نيست‌
اين‌ تيغ باد و اين‌ جنون ‌، اين‌ گوي‌ و ميدان‌
ام‍ا گُلي‌ را غيرت‌ پرپر شدن‌ نيست‌
ساقي‌ ، همان‌ ساقي‌ است‌ ، ميخانه‌ همان‌ است‌
تنها دل‌ ما لايق‌ ساغر شدن‌ نيست
بارانتان‌ را از هواي‌ ما نگيريد
هر چند در ما حس‌ و حال‌ِ تر شدن‌ نيست



:: بازدید از این مطلب : 600
|
امتیاز مطلب : 59
|
تعداد امتیازدهندگان : 20
|
مجموع امتیاز : 20
تاریخ انتشار : 22 اسفند 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط : samira
 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Do you know?

a human body can bear only up to 45 Del (unit) of pain.

But at the time of giving birth, a woman feels up to 57 Del of Pain.

This is similar to 20 bones getting fractured at a time!!!!

LOVE UR MOM...


آیا می دانید؟

بدن انسان می تونه تا 45 واحد درد رو تحمل كنه.

اما زمان تولد، یك زن تا 57 واحد درد رو احساس می كنه

این معادل شكسته شدن همزمان 20 استخوانه!

مادرتون رو دوست داشته باشید...

THE MOST BEAUTIFUL PERSON ON THIS EARTH…

OUR BEST CRITIC …

YET OUR STRONGEST SUPPORTER…

"MOTHER"

زیباترین فرد روی زمین..

بهترین منتقد ما...

و قویترین حامی ما...

"مادر"



:: بازدید از این مطلب : 629
|
امتیاز مطلب : 105
|
تعداد امتیازدهندگان : 35
|
مجموع امتیاز : 35
تاریخ انتشار : 20 اسفند 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط : samira

ا آدم های شکاک چه کنیم؟؟؟

هترین طرز برخورد با آدم های شکاک....

وقتی با یک آدم شکاک که در واقع مبتلا به وسواس فکری است در ارتباط هستید باید بدانید چون شک و سوءظن یک زمینه وسواس فکری دارد، گاهی تا جایی پیش می‌رود که فرد شکاک حس می‌کند همه آدم‌ها در کمین آن هستند که به او خیانت کنند و به او آسیب برسانند. مبتلایان به وسواس فکری از نزدیکان خود می‌خواهند که برای اعتماد‌سازی آنها باید شفاف و روشن عمل کنند. البته در کوتاه مدت امکان دارد با شفاف‌سازی همه ابعاد یک مساله بتوانید فرد شکاک را متقاعد کرده و آرامش را به زندگی و رابطه‌تان برگردانید اما باز هم آن فرد شکاک با وجود اینکه همه اجزای کارهایتان را زیر نظر دارد و می‌داند باز هم می‌پرسد پس چه‌طور چنین و چنان بود؟! ...

این پرسش‌های او در طولانی‌مدت برای شما فرسایشی است و از نظر روحی روانی شما را می‌آزارد چون او با اینکه بسیار شفاف عمل می‌کنید باز هم ایراد می‌گیرد و بهانه‌ای دارد. شما مدام برای انجام هر کاری و قبل از گفتن هر کلامی انرژی صرف می‌کنید تا مبادا ایجاد سوءظن کنید اما می‌بینید که باز هم مورد سوال او و سوءظن‌اش واقع می‌شوید و این مساله باعث می‌شود در طولانی‌مدت به عنوان یکی از نزدیکان این فرد شکاک که در ارتباط مداوم با او هستید به شدت آسیب‌های روحی روانی ببینید. با اینکه از این همه تلاش برای اثبات خودتان و روشن کردن ذهن او خسته می‌شوید ولی حاصل این همه خستگی چیزی جز اتهامات رنگ و وارنگ و فرسایش اعصاب نیست.

در نتیجه اگر شما می‌خواهید برای طولانی‌مدت در کنار چنین فرد شکاکی زندگی کنید نباید نگرانی‌های او را آن‌طور که تمایل دارد پاسخ دهید چون شاید که در کوتاه‌مدت بتوانید شک او را رفع کنید اما همین‌ رفتار مطابق میل او نیز ایجاد کننده و زمینه‌ساز شک‌های دیگر برایش خواهد شد. راه‌حل این است که به او بگویید: «من هیچ تلاش خاصی نمی‌کنم که به تو ثابت کنم موردی وجود دارد یا نه، هر جور دل‌ات خواست برداشت کن. تو باید این مشکل خودت را حل کنی»
 

در حقیقت با تکنیک غرق‌سازی در همه چیزهایی که او را نگران می‌کند، وادارش می‌کنیم راجع به شک‌های خود خنثی شود و یا به درمانگر و متخصص مراجعه کند و از او کمک بگیرد. اگر تلاش کنید مدام بنا به دلخواه او عمل کنید، فقط در کوتاه‌مدت جواب می‌گیرید و پس از مدت زمانی نه تنها خودتان را نابود می‌کنید بلکه زمینه‌های شک جدید را در او ایجاد می‌کنید زیرا فرد شکاک مدام مورد هجوم افکار منفی است و از هر رفتاری استفاده می‌کند. سعی کنید با رفتارتان کاری کنید که به شدت احساس نیاز به یک درمانگر را پیدا کند و این وسواس فکری را درمان کند. اغلب در میان زوجین بحث شک همواره حول و حوش خیانت دور می‌زند. یک بیمار مبتلا به سوءظن ممکن است به همسرش بگوید: «چرا رفتی کنار برادرت؟ دست عمویت را طور خاصی فشردی و...» شاید حتی از اینکه شما در محیط کارتان، مثلا بانک در کنار چند همکار آقا می‌نشینید و یا مشتری‌ها از شما تشکر می‌کنند آشفته شود.


البته گاهی حق با اوست
البته خوب است این توضیح را اضافه کنم، برخی از حساسیت‌ها و زمینه‌های شک‌برانگیز نباید توسط همسران ایجاد شود. به عنوان نمونه اگر همکار آقای شما هر شب با شما تماس می‌گیرد یا اس‌ام‌اس می‌دهد و همسرتان در این خصوص مشکوک می‌شود، باید به او حق بدهید. هیچ دلیلی ندارد مسایل کاری شما بر زندگی زناشویی‌تان و ساعات غیرکار، که مختص خانواده‌تان است سایه بیندازد. حواس‌تان به محدوده روابط کاری و خط‌قرمز‌ها باشد تا مبادا از روی ندانم‌کاری هم برای همسرتان و هم همکارتان سوءتفاهم ایجاد کنید. در این زمینه می‌توانید مشاوره بگیرید و در صورت نیاز از درمانگر برای درمان و وسواس فکری او کمک بخواهید.

 

 

 



:: بازدید از این مطلب : 694
|
امتیاز مطلب : 57
|
تعداد امتیازدهندگان : 19
|
مجموع امتیاز : 19
تاریخ انتشار : 20 اسفند 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط : samira

 ارزیابی و تفسیرهای اشتباه زن و مرد از احساس و عملکرد یکدیگر

 



زنان و مردان با تصورات و بینش خود بدون توجه به نیازهای واقعی یکدیگر نیازها و انتظارات همدیگر را برطرف می‌کنند.

امروزه چرا عدم تفاهم زن و مرد در بسیاری از خانواده‌ها بیش‌تر شده و روزبه‌روز زوج‌ها از هم دورتر می‌شوند و با وجود تلاش فراوان برای جلب حمایت یکدیگر، نه‌تنها رابطه‌شان بهتر نمی‌شود، بلکه در کمال ناباوری، از هم دورتر می‌شوند... و نمی‌دانند چرا!

بیش‌تر زنان و مردان متوجه نیستند که هر یک، دارای ارزش‌ها، دیدگاه‌ها، اولویت‌ها، اندیشه‌های خاص خود بوده که با دیگری بسیار متفاوت است و هر کدام با توجه به ویژگی‌های خاص خود، احساس و عملکردهای خویش را به‌‌صورت طبیعی نشان‌می‌دهد و آگاهانه قصد مخالفت و لج‌بازی با همسر خود را ندارد.

بایستی توضیح داد که متفاوت بودن، هرگز به‌معنی بهتر یا بدتر بودن یا درست و غلط بودن نیست ولی به رشد و تعالی می‌انجامد و معمولاً سبب جذب زن و مرد به یکدیگر می‌شود. با وجودی که زنان و مردان با هم متفاوت هستند ولی مکمل یکدیگرند و هریک، می‌توانند به کاهش کمبودهای دیگری کمک کنند. باید توجه داشت که همدیگر را فهمیدن و احساس کردن، هرگز به‌معنای یکی شدن نیست.



:: بازدید از این مطلب : 604
|
امتیاز مطلب : 48
|
تعداد امتیازدهندگان : 19
|
مجموع امتیاز : 19
تاریخ انتشار : 20 اسفند 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط : samira

1-عشق را به کساني بدهيد که لايق ان هستند نه تشنه ان زيرا تشنه روزي سيراب خواهد شد


2-مرا از کودکي احساس دادند/مرا عادت به بوي ياس دادند/کليد دردهايم را از اول به دست حضرت عباس دادند


3-در قلبت رو واسه کسي باز نکن / اوني که دوست داره کليد داره


4-محبت مثل سکه ميمونه که اگه بيفته تو قلک قلب نميشه درش بياري /اگرم بخواي درش بياري بايد اونو بشکوني


5-شمع ميسوزد و پروانه به دورش / من که پروانه ندارم چه کنم



:: بازدید از این مطلب : 635
|
امتیاز مطلب : 58
|
تعداد امتیازدهندگان : 19
|
مجموع امتیاز : 19
تاریخ انتشار : 19 اسفند 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط : samira

شاید بگید آدم برای گذشته هاش دلتنگی میکنه نه برای روزی که هنوز نیومده . من کاملا موافقم اما منظور من فردایی نیست که نیومده  ,  من فردا و فرداهایی رو میگم که گذشته ... وتمام شده...
 روز هایی که کلی برنامه ریزی براشون انجام داده بودیم . و انتظار رسیدنشونو میکشیدیم.
و میخواستیم کارهای مفید کنیم  ...اخلاقمونو تغییر بدیم ... بهتر باشیم ...به جایی که میخواستیم برسیم  و خلاصه چیزی که میخواستیم بشیم... اینا همون حرفایی بود که برای روز نیومده (فردا) میزدیم .
اما وقتی که فردا میومد دوباره همه چیز مثل دیروز میشد و انگار که هیج تصمیمی نداشتیم  برای خودمون... و همین طور روزها و فرداهای دیگه...
و اینطور بود که بزرگ شدیم .
بعضی هامون تو گذشته موندیم و حسرت کارهای نکرده و راههای نرفته ای رو خوردیم که باید انجام میدادیم و میرفتیم ... و به جاش بیراهه رو انتخاب کردیم .
بعضی دیگه هم بعد از کیش و مات شدن ;  دوباره بازی درست تری رو با دقت و پیش بینی کردن شروع کردیم تا اشتباههای گذشته رو جبران کنیم ...
...و بعضی دیگه هم (به خیال خودمون) فکر کردیم دیگه هیچی فایده نداره...حتی جبران! اما یادمون رفت که " انسانی برنده ست که تو بازی زندگی بعد از شکستش دوباره بلند شه و شروع کنه! شروع..."
 
...و اینطور می شه که آدم برای گذشته(فردای تموم شدش) دلتنگی میکنه که ای کاش اون فرداها رو به خوبی تموم میکرد و زود تر به خواسته های خوب زندگیش میرسید و "دوباره  میگه هنوز هم دیر نیست! فردا های زیادی هست که هنوز نیومده ! "
 
...و به  خودمون میگیم : امروز فرداییست که دیروز منتظر آن بودی پس از دستش نده تا همانند قبل افسوس بخوری و آن را  بر باد رفته ببینی...هنوز فردایی هست که از دستت نرفته!
 
پس این حرفو رسمی تر و عادلانه تر برای خودمون و تو گوش دیگران زمزمه می کنیم :
 
 "راه فردا که در پیش داریم راه نرفته ی ماست آن را درست بپیماییم "

 

برگرفته از ...راه نرفته..... 



:: بازدید از این مطلب : 672
|
امتیاز مطلب : 55
|
تعداد امتیازدهندگان : 18
|
مجموع امتیاز : 18
تاریخ انتشار : 19 اسفند 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط : samira

 




:: بازدید از این مطلب : 658
|
امتیاز مطلب : 47
|
تعداد امتیازدهندگان : 16
|
مجموع امتیاز : 16
تاریخ انتشار : 19 اسفند 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط : samira

وران قبل از دانشگاه = حسرت
قبول شدن در دانشگاه = صعود
کنکور = گذرگاه کاماندارا
دوران دانشجویی = سالهای دور از خانه
خوابگاه دانشجویی = آپارتمان شماره 13
بی نصیبان از خوابگاه = اجاره نشین ها
امتحان ریاضی = کشتار بیوجرسی
امتحان میان ترم = زنگ خطر
امتحان پایان ترم = آوار
لیست نمرات دانشجویی = دیدنیها
نمره امتحان = پرنده کوچک خوشبختی
مسئولین دانشگاه = گرگها
اساتید = این گروه خشن
آشپزخانه = خانه عنکبوت
رستوران دانشگاه = پایگاه جهنمی
پاسخ مسئولین = شاید وقتی دیگر
دانشجوی ا خراجی = مردی که به زانو در امد
دانشجوی فارغ التحصیل = دیوانه از قفس پرید
دانشجوی سال اولی = هالوی خوش شانس
واحد گرفتن = جدال بر سر هیچ
مدرک گرفتن = پرواز بر فراز آشیانه فاخته
پاس کردن واحدها = آرزوهای بزرگ
مرگ استادها = جلادها هم می میرند
محوطه چمن دانشگاه = حریم مهرورزی
استاد راهنما = مرد نامرئی
کمک هزینه = بر باد رفته
درخواست دانشجویان = بگذار زندگی کنم
دانشجوی دانشگاه صنعتی = بینوایان
اتاق رئیس دانشگاه = کلبه وحشت
شب امتحان = امشب اشکی میریزم
تقلب در امتحان = راز بقا
یادگیری = قله قاف
دانشجوی معترض = پسر شجاع
تربیت بدنی1 = راکی1
تربیت بدنی2 = راکی2
خاطرات اساتید = اعترافات یک خلافکار
انصراف = فرار از کولاک
تصحیح ورقه امتحان = انتقام
نمره گرفتن از استاد = دوئل مرگ
شاگرد اول = مرد 6 میلیون دلاری
آرزوی دانشجویان = زلزله بزرگ
هیئت علمی = سامورایی ها
رئیس دانشگاه = دیکتاتور بزرگ
رفتن به خوابگاه دختران = عبور از میدان مین
رئیس آموزش = هزاردستان
معاون آموزش = دزد دریایی
برخورد مسئولین = کمیسر متهم می کند
از دانشگاه تا خوابگاه = از کرخه تا راین

 

 



:: بازدید از این مطلب : 717
|
امتیاز مطلب : 62
|
تعداد امتیازدهندگان : 20
|
مجموع امتیاز : 20
تاریخ انتشار : 18 اسفند 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط : samira

واسه رسيدن به تو ديگه چكار كنم
آخه چقدر خودمو جلوي تو خار كنم
آخه چندبار ديگه ميخواي دلموبشكني
توي خوابم نميبينم كه تو مال مني
طفلي دلم چقدر نشست پاي تو گريه كرد
آخر چي شد نصيبش تنها يك نگاه سرد
نذار تنها بمونم هميشه با گريهام
تورو خدا بيا كار تو بكن برام

دل ديونه ي منو كسي نميتونه ببينه كه شده دربه درو
دل ديونه ي منو كسي نميتونه ببينه كه زده سيم آخرو

بخدا اشكي نمونده دلم انگاري غروبه همه زندگيم خزونه

دل ديونه ي منو كسي نميتونه ببينه كه شده دربه درو
دل ديونه ي منو كسي نميتونه ببينه كه زده سيم آخرو

از تو گذشتم چون نميتونم ببينم اشك تو رو
از تو گذشتم چون نميتونم بمونم پيش تو
از تو گذشتم چون نمی خواستم باشم مدیونه تو
از تو گذشتم چون نمی تونم بمونم پای تو


 

 

 



:: بازدید از این مطلب : 765
|
امتیاز مطلب : 61
|
تعداد امتیازدهندگان : 19
|
مجموع امتیاز : 19
تاریخ انتشار : 18 اسفند 1388 | نظرات ()